January 29, 2009

آشپزخانه



ماها برخي مان ظرف خود را پيدا نمي كنيم. يا اين كه ظرفمان شكسته و يا حتي هنوز به آن نرسيده ايم. تا به ظرف خود نرسي نمي تواني جاري شوي و در آن بريزي. اگر از پايين بخواهيم در ظرف بريزيم قدري ناممكن مي نمايد. گويا بايستي از ظرف مطلوب خود بالاتر رويم. درك ريزش و فروريختن جز به بالاتر رفتن از ظرف نمي شود. چقدر بالاتر؟ اگر زياد رويم به هنگام ريختن چه هياهو و سر و صدايي به پا مي شود و نيز قدري پاره پاره شده و به خارج پرتاب مي شويم. و آن گاهي كه بسيار نزديك شويم بي صدا و كامل مظروف مي شويم. عجيب كه نمي توانيم ميان اين دو گزينش كنيم. افسوس داستان اين جاست كه مظروف گشته ايم و خشنود از اين كه به ظرف پيوسته ايم. ناگهان مي شنويم كه ظرفي ديگر در پايين دست يا بالادست اين ظرف هست كه ناخوانده و ناديده مطلوب ماست. دوباره و دوباره... برخاستن و حركت و جستار و باز فرو ريختن و مظروف شدن...