July 20, 2005

an object in the rear view mirror

سلام، خوبي؟ من فقط يک روز ديگه زنده مي مونم. مي دوني مي خوام چي کار کنم؟ صبح که بيدار شدم اتاقم رو يه کم مرتب مي کنم. اونجوري که بقيه خوششون مياد!... بعد وارد آشپزخونه مي شم و يه عالمه صبحونه مي خورم. بعدش ميام بالا، گوشي رو برمي دارم و يه کمي الکي حرف مي زنم. بعد مي رم و مي گم که بايد برم سفر! واسه يه کار فوري! زود آماده مي شم که بليت تهيه کنم. بعدش کوله پشتي م رو مي ذارم پيش بقيه تا اون چيزايي رو که مي خوان بريزن توش! خودم هم واسه گرفتن بليت از خونه خارج مي شم. سر راه مي رم پيش وحيد. سعي خودمو مي کنم که بهش هيچي نگم و بعدش هر چقد که دووم بيارم و سه نشه بغلش مي کنم. برمي گردم خونه و يه عالمه ناهار مي خورم! ساعت رو کوک مي کنم و مي خوابم. بيدار که شدم ، لباس سفر مي پوشم، کوله رو ورمي دارم و خداحافظي مي کنم. مي رم به طرف شرکت. تا اون موقعي که بتونم کار مي کنم. بعدش ساعت مي زنم و بيرون ميام. قبل از رسيدن به فرودگاه کوله پشتي رو با همه ي اون چيزاي خوبش گم و گور مي کنم. احتمالا هوا بايد تاريک شده باشه که به مقصد مي رسم. آخرين پپسي رو هم از فرودگاه مي خرم. خدا کنه خنک باشه! ديگه چيزي نمونده و فقط يه چيز مي خوام. تماشاي هواپيماهايي که بلند مي شن، اوج مي گيرن، چشمک مي زنن و دور مي شن. فقط همينو مي خوام. تماشاي آدمايي که با خوشحالي ميان، با اشک خداحافظي مي کنن و مي رن. با صداي هواپيماها به خواب مي رم و...

5 comments:

Anonymous said...

mesle hamishe...por bud az to.

Anonymous said...

در چشمانت هر آنچه شنيدني است را خواهم ديد

بیگانه said...

سلام.عزيزم .ميبينم كه مينيويسي.موفق باشي

Anonymous said...

HALO BE SALOOMATI AZEME KOJO HASTIN?DARIN TASHRIF MIBARIN KISH?!!!!!!!!!!!BA KOOLE POSHTIYE POR AZ CHIZAYE KHOOOB!!!!!!!

Anonymous said...

nice comment!